امروز:جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
زمان انتشار : سه شنبه, اسفند 27ام, 1392 | پرینت مطلب |مهران فاطمی| بازديد: 547 بار

ادبیات اقلیمی

ادبیات اقلیمی گونه‌ای از ادبیات است که زائیده‌ی شرایط اقلیمی و جغرافیایی است.[۱] ادبیات اقلیمی در ایران دارای چند شاخه­ی اساسی است از جمله: ادبیات اقلیمی جنوب(مکتب خوزستان)، ادبیات اقلیمی شمال ایران(مکتب گیلان)، ادبیات اقلیمی اصفهان(مکتب اصفهان) و ادبیات اقلیمی خراسان(مکتب خراسان) و ادبیات روستایی. یادآوری این نکته ضروری است که غالبا این مکتب­ها در حوزه­ی ادبیات داستانی معنا می­یابند.

محیط جنوب غربی ایران، به ویژه بخش صنعتی آن،­ که تضادهای جهان معاصر را یک‌جا کنار هم دارد، بهترین آزمایشگاه برای آزمون سبک نویسندگان رئالیست آمریکایی در شکل بومی و ایرانی بوده است که به برخی از نویسندگان معاصر فرصت یافتند تا مکتب خوزستان را به وجود بیاورند. می‌توان گفت جغرافیا سبک آفریده است. نمایندگان این مکتب عبارتنداز: احمد محمود، منیرو روانی­پور، غلامحسین ساعدی، محمدرضا صفدری و… .[۲]

 

از جمله نویسندگان فعال اقلیم جنوب، «احمد محمود» است با مجموعه داستان‌هایی مثل همسایه‌ها، مدار صفر درجه، غریبه‌ها و پسرک بومی و… . توجه به آیین‌ها و رسوم جنوب، به فضا و آدم‌های داستان‌های احمد محمود، نوعی هویت و رنگ بومی بخشیده است و طیف گسترده‌ای از شخصیت‌ها با زمینه‌های اقلیمی شهر و روستایی جنوب در داستان‌های وی ایفای نقش می‌کنند.[۳]

 

در مقابل مکتب خوزستان، مکتب اصفهان قرار دارد و از مهم‌ترین پیروان آن می‌توان به بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری اشاره کرد. این دو مکتب از آن رو در مقابل هم قرار دارند که اولی(مکتب جنوب) برون‌گرا است و دومی درون‌گرا. اولی بر مدار عینیت می‌گردد و دومی بر مدار ذهنیت. داستان­نویس جنوب بر پایه­ی عینیت‌ها به خواننده کمک می‌کند تا بر موضوع داستان احاطه یابد؛ حال آن­که نویسنده­ی پیرو مکتب اصفهان بیشتر به منظور تکمیل تصویر درونی و ذهنی به عینیت‌ها توسل می­جوید.

 

در آثار اکبر رادی و محمود طیاری، تأکید بر عناصر اقلیمی جغرافیای شمال ایران(مانند رطوبت و باران) بیش از عوامل رنگ‌­آمیزی صحنه عمل می­کند. داستان‌های محمود دولت­آبادی و کسانی که به شیوه­ی او قلم می­زنند باعث پیدایی مکتب خراسان شده است که به تصویر کشیدن خشکسالی­ها و سیل‌های دشت خراسان از ویژگی آنها است.[۴]

 

در این میان حاکمیت جغرافیای خوزستان در ادبیات داستانی ایران از هر جای دیگر بیشتر است، تا آنجا که مکتب خوزستان توانسته است اصول کلی خود را بر پاره­ای از آثار متعلق به نویسندگان غیر خوزستانی اعمال کند و با گرایشی نهایی آنان را دست کم در حوزه­ی آن اثر وادار به تسلیم نماید.[۵]

 

بخش مهمی از ادبیات اقلیمی، ادبیات روستایی است. تحولات فرهنگی-اجتماعی دهه­ی ۴۰ (اصلاحات ارضی، طرح مسئله­ی غرب‌گرایی و لزوم بازگشت به زندگی ساده و سنتی روستا) نویسندگان را واداشت تا با دیدی تازه به مسائل روستایی بنگرند و موجد گرایش تازه­ای شد که به­عنوان ادبیات روستایی شهرت یافت.[۶] شروع جدی ادبیات روستایی با تک­نگاری­های جلال آل­احمد و غلامحسین ساعدی بود؛ اما پیشرو واقعی ادبیات روستایی در ایران غلامحسین ساعدی است. بیشتر داستان‌های ساعدی مایه‌ی روستایی دارند. «عزاداران بَیَل، توپ، ترس و لرز»، از سفر‌ها و پژوهش‌های او در اقصی نقاط ایران مایه می‌گیرند. یکی دیگر از این نویسندگان پرکار محمود دولت­آبادی است.[۷] هرچند توجه به مسایل روستا، به ویژه روستاهای آذربایجان در آثار صمد بهرنگی و امین فقیری دیده می­شود؛ اما وجه گسترده و کانونی آن به­طور مشخص در آثار متعدد محمود دولت­آبادی پژواک یافته است.[۸]

 

ادبیات اقلیمی روستایی سال­های ۱۳۴۰-۵۰ ۱۳ زاده­ی شرایط اجتماعی و باورهای روشنفکری خاصی بود که از اصلاحات ارضی و تبعات آن ناشی می­شد. در این سال­ها بخش عمده­ی ادبیات روستایی حاصل سفرهای هیجان­انگیز نویسندگانی بود که به­عنوان معلم یا پزشک روانه­ی روستاها می­شدند. اما در دهه­ی ۱۳۶۰ تفاوتی در این روند حاصل شد. ویژگی عمده‌ای که روستایی­نگاران این دوره را از پیشینیان جدا می­کند، جایگزینی تخیل به جای مستندنگاری است. هدف نویسنده­ی اقلیم­گرا از سفر به منطقه، نه ارائه­ی گزارشی انتقادی از وضع زیست بومیان، بلکه رازواره کردن منطقه با راه­گشایی به درون باورهای افسانه­ای آنان است. نویسندگانی چون منیرو روانی‌پور، غرابت زندگی مردم مناطق دورافتاده­ی جنوب را به شیوه­ی رئالیسم جادوییِ مارکز تصویر می­کنند.[۹]

 

رئالیسم جادویی شیوه‌ای در داستان‌نویسی است که در آن الگو‌های واقع­گرایی با خیال و وهم و عناصر سحر‌آمیز درهم می‌آمیزند؛ در این آمیزش ترکیبی به وجود می‌آید که به هیچ کدام از عناصر سازنده‌اش شبیه نیست و خصوصیتی مستقل و جداگانه دارد و رؤیا و واقعیت چنان به هم جوش می‌خورند که خیالی بودن این وقایع جنبه‌ای واقعی پیدا می‌کند و خواننده آن­را می‌پذیرد. این اصطلاح در مورد آثار «خورخه لوئیس بورخس(۱۸۹۹-۱۹۸۸) نویسنده­ی آرژانتینی و «گابریل گارسیا مارکز» نویسنده­ی آمریکای جنوبی به کار می‌رود. در ایران آثار غلامحسین ساعدی و منیرو روانی‌پور در قالب رئالیسم جادویی قرار می­گیرد.[۱۰]

 

در حوزه­ی شعر نیز می­توان ویژگی­های اقلیمی و وابستگی‌های جغرافیایی را تشخیص داد. «نیما یوشیج» نظریه­پرداز شعر نو فارسی، تأکید زیادی داشت بر این­که شعر هر شاعر باید نماینده­ی محیط و اقلیم او باشد. او به شاعران می­آموخت که مثلا شعر یک شاعر کوهستانی با شعر یک شاعر کویرنشین باید متفاوت باشد. در اشعار او به عینه تأثیر محیط و اقلیم شمال مثل جنگل، باران، دریا و… دیده می­شود. همچنین در شعر فروغ فرخزاد، ع.سپانلو ویژگی‌های زندگی شهری کاملا قابل مشاهده است و یا شعرهای سهراب سپهری تصاویری از کویر کاشان را به یاد می­آورد. اما به­طور کلی روند آگاهانه­ی رنگ اقلیمی دادن به اثر بیشتر در ادبیات داستانی جلوه و نمود یافته است.

 

 


[۱] – انوشه، حسن؛ فرهنگ­نامه­ی ادب فارسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۶، جلد دوم، ص ۳۸
[۲] – همان، ص۳۸
[۳] – آقایی، احمد؛ بیداردلان آیینه(نقد آثار احمد محمود)، تهران، به­نگار، ۱۳۸۳، ص ۲۹
[۴] – انوشه، پیشین،ص ۳۸٫
[۵] – یاحقی، محمدجعفر؛ چون سبوی تشنه(تاریخ ادبیات معاصر ایران)، تهران، جامی، ۱۳۷۵، چاپ دوم، ص۲۲۰٫
[۶] – مهرور، زکریا؛ بررس داستان امروز، تهران، تیرگان، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص ۱۰۳٫
[۷]–  میرعابدینی، حسن؛ صدسال داستان­نویسی در ایران، تهران، چشمه، جلد اول، ص ۵۰۵٫
[۸]– یاحقی، محمدجعفر؛ پیشین، ص ۲۲۱٫
[۹]– میرعابدینی، پیشین، جلد دوم، ص ۸۲۹٫
[۱۰]– میرصادقی، جمال؛ ادبیات داستانی، تهران، علمی، ۱۳۷۶، چاپ سوم، ص۴۸۹٫

 


برچسب‌ها:

مطالب مرتبط








avatar

نویسنده: مهران فاطمی

مهران فاطمی دانشجوی دکترای آب و هواشناسی گرایش مخاطرات آب و هوایی دانشگاه یزد